... من و دخترام ...

اينجا مينويسم از خاطرات خوشمون با هم ،از روزاى قشنگ بچه گى تون با هم

اولین وول خوردن شیرین

سلااااااام عشق مامان ... پریروز یعنی ٢٢/٣/٩٠ برای اولین بار تکون خوردنای نازتو تو دلم احساس کردم ... اولش یکم ترسیدم آخه واسم خیلی تازگی داشت ، ولی بعدش خیلی ذوق میکردم ...   همش به بابا حامد میگم خدا کنه نی نی مون آروم و تپل و شیکمو باشه ...   پریروزم که جواب سونو گرافیتو بردم دکتر گفت همه چی نورمال و خوبه خدا رو شکر...   واسم غربالگری نوشته که ایشا... اونم جوابش خوب خوب باشه عزیز جونم ... فردا هم می رم غربالگری و هم برای اولین بار کلاس بارداری...   هر موقع هم وقت کنم واست کتاب میخونم تا باهام ارتباط برقرار کنی ... امروزم همش خونه بودم ولی خوب بود حوصلم زیاد سر نرفت... ...
25 خرداد 1390

سونوگرافی سه بعدی

سلام عزیز جونم ...   می خواستم اولین وبلاگتو وقتی فهمیدم جنسیتت چیه بنویسم... امروز رفتم سونو گرافی ولی نفهمیدم جنسیتت چیه ؟!! دکتر گفت خجالتیه ... قربونت برم که این اخلاقت مسلما به من رفته ...   دستتم گذاشته بودی جلوی چشمای قشنگتو نه گذاشتی چشماتو ببینیم و نه ...تو ... فقط مهم بود بدونیم سالمی که فهمیدیم خدارو شکر... بابایی گفت فکر کنم پسر بود من یه چیزایی دیدم ... عسیسم وزنت اموز  ٢٨٨ گرم بود ، امروز ١٩ هفته و ٦ روزه بودی و این یعنی ٢ روز دیگه میرم تو نیمه دوم بارداری انشا... به سلامتی...  دوست دارم زودتر به دنیا بیای تا ببینم چه شکلی هستی؟امروز تو سونو گرافی دیدمت ولی خوب معلم نب...
18 خرداد 1390
1